دوشنبه 5/6/86
صبح رفتم دنبال بلیط و تا حدی موفق شدم. تاکسی دربست گرفتم به بازار وکیل. بعد رفتم تا شاه چراغ سید احمد و برادرش سید محمد. برگشتم به هتل. بعد از ظهر رفتم تا خیابان عفیف نژاد. وضع حجاب فوق العاده زننده بود...
شب بعد از خوردن شام با هم اتاقی ام رفتیم و کمی قدم زدیم. از خیابان قرآن سردرآوردیم و ناگهان دیدیم جلوی ما کتابفروشی ای قرار دارد به نام کتابسرای هنر و ادبیات(شب نما). گفتیم بریم ببینیم چه دارد. قفسه های متعددی داشت بالای یکی نوشته بود جامعه شناسی و یکی روانشناسی یکی فلسفه و یکی تاریخ و یکی اسطوره و دیگری ادبیات. در قسمت فلسفه کتاب «فلسفه سیاسی چیست» نوشته لئو اشتراوس را دیدم با قیمت 1400 تومان مفت بود. خریدم. به همراهیام گفتم چرا کتاب «مسلمانی در جستجوی ناکجاآباد» را در قسمت کتب فلسفی گذاشته؟
خلاصه رفتیم و رسیدیم به قسمت ادبیات. دیدم کتابهای ادبیات گلشیری و دولتآبادی و معروفی و بهنود و هدایت و سیمین دانشور و ... همه را لیست کرده. گفتم از امیرخانی چیزی ندارید؟ گفت کیست؟ کتابی نوشته؟ . .... حالت تعجب به خودم گرفتم و گفتم البته با این اسامی ای که شما لیست کرده اید جای تعجب نیست که از مستور و شجاعی و امیر خانی کتابی نگذارید. گفت منظورتون چیه؟ با چه اسم هایی؟ گفتم این طبقه فکری در ادبیات با ادبیات امیرخانی و ... متفاوت است. گفت چه تفاوتی؟ گفتم اینها داستان نویس های لائیک هستند در حوزه ادبیات.(البته اگر می گفتم سکولار بهتر بود) بر خلاف امیرخانی و .... گفت لائیک؟ یعنی چه؟ فهمیدم نباید در اینجا این بحث رامطرح می کردم. گفتم احتیاج به بحث دارد و الآن جایش نیست. گفت منظورتون اینه که امیرخانی و .... سفارشی می نویسند ولی اینها نه؟ فهمیدم این بحث، بحثی نیست که طرف مقابل من در صدد انتقال معرفتی به من و یا کسب معرفتی از من و یا تصحیح اشتباه من باشد . گفتم نه، شما پیش زمینه منفی دارید بحث می کنید و به جدل کشیده خواهد شد منظورم اینست کوئیلیو هم می نویسد ولی عرفانی که اسلام در صدد ترویج آن است با عرفان او نمی خواند و اسلام آن را نمی پسندد. نمی خواهم بگویم بد است می گویم ضد دین است یعنی اسلامی نیست ادبیات گلشیری و ... هم به این معنا لائیک است(سکولار است). گفتم سلیقه ها متفاوت است مثلا من اگر جای شما بودم کتابی که در مورد شریعتی نوشته شده را در قسمت کتب فلسفس نمی گذاشتم. یکی گفت کجا می گذاشتید؟ گفتم هرجا غیر از اونجا. یکی گفت مثلا در ادبیات. گفتم ادبیات که نه، ولی کتاب های شریعتی فلسفی نیستد. (مثلا وقتی انتشارات کتابهای سروش، بسط تجربه نبوی را جزو کلام جدید می داند چرا کتابفروش آنها را در قفسه کتب فلسفی قرار می دهد و از این کارش دفاع می کند؟).
بگذریم آقا؛ بیخودی بحث کردیم.
ولی یک مطلب؛ ادبیات دینی چیست؟ شنیدم دولت آبادی و گلشیری و ... اعتقادی به ادبیات دینی ندارند و یا ادبیات آنها ضد دینی است.(آیا لازمه فرض دوم، این است که این طیف قائل به ادبیات دینی هستند؟). آیا ادبیات امیرخانی و شجاعی و مستور، دینی است؟ آیا ادبیات ضد دینی این است که خواننده پس از خواندن یک رمان که ادبیاتی ضددینی دارند احساس بی نیازی از خدا می کند و یا ....؟ ولی خواننده یک کتاب که ادبیاتی دینی دارد پس از خواندن آن کتاب احساس تقرب به خدا می کند و آرامشی در خود می یابد که مصداق «ألا بذکر الله تطمئن القلوب» است؟
تذکر: منظورم از ادبیات دینی و یا ضد دینی، ادبیات مستهجن و به کار بردن الفاظ زشت و رکیک و یا به کار نبردن آن نیست. با کمی تسامح، منظورم رمان دینی یا غیر دینی و یا ضد دینی است.
تتمه: شما کتابهای شریعتی را در کتابخانه تان، در ذیل چه عنوانی طبقه بندی می کنید؟
بعد از اینکه این مطلب را در کامپیوتر تایپ کردم به مازاریان زنگ زدم و مفصل صحبت کردم در این رابطه و او هم به طور مفصل در این رابطه من را راهنمایی کرد.